gl/l (1164)
تشويق
تشويق در جلسهٔ مشاوره، مجموعه فعاليتهائى است که مراجع را به ادامه کارش ترغيب مىکند و او را در مسير پيشرفت و بهبود قرار مىدهد. تشويق نوعى پاداش است که براى تقويت رفتار مطلوب و ادامهٔ آن به مراجع ارائه مىشود. بهعنوان مثال، مشاور با گفتن جملاتى نظير مرد توانائى هستي، مىتوانى معقول باشي، و مىتوانى اين مشکل را حل کني مراجع را به خودکاوى بيشتر تشويق مىکند و باعث مىشود که او عقايد و افکار خويش را دقيقتر، عميقتر مورد بررسى قرار دهد. از جانب ديگر، تشويق بيش از حد موجب مىگردد که مراجع به مشاور وابستگى پيدا کند و استقلال خود را از دست بدهد. همچنين تشويق صحيح و مناسب از نگرانى و ناامنى مراجع مىکاهد.
روشهاى تشويق
به نظر برامر و شوستروم ۱۹۶۸ در جلسهٔ مشاوره کاربرد روشهاى تشويق را مىتوان بهشرح زير بيان کرد:
۱. استفاده از کلمات تائيدکننده نظير بلى درست است، توانائى انجام آنرا داري. در اينجا هدف آن است که با استفاده از کلمات تائيدکننده، در مراجع احساس امنيت و اعتماد نسبت به مشاور و جلسه مشاوره بهوجود آيد.
۲. پيشبينى نتايج احتمالى مشاوره، روش ديگرى براى تشويق مراجع است. مشاور در جلسهٔ مشاوره، دربارهٔ نتايج احتمالى و تغييراتى که در مراجع بهوجود خواهد آمد با او به صحبت مىنشيند. بهعنوان مثال، مشاور به مراجع مىگويد که بر اثر مشاوره، رفتارش در جهت مقبول و مناسبى تغيير خواهد کرد، و يا آنکه در زمينهٔ تحصيلات به موفقيتهائى دست خواهد يافت، و يا نمرات بهترى در رياضى و فيزيک خواهد گرفت.
۳. ايجاد شرايط و امکانات مناسب در جلسهٔ مشاوره، براى مراجع تشويقکننده است بهعنوان نمونه، برقرارى رابطهٔ حسنه مشاورهاى و پذيرش مراجع، شوق و رغبتى در او براى ادامه بحث بهوجود مىآورد.
۴. آشنا ساختن مراجع به اين حقيقت که مشکلش منحصر بهفرد نيست و ديگران نيز کم و بيش با مشکلاتى همانند او مشکل او مواجه هستند، مىتواند تشويقکننده باشد.
تشويق و تربيت
کودک در آغاز زندگى و حتى در مراحل بعدى حيات حالات و رفتارى دارد که ممکن است بر طبق مذاق مربى و اهداف و مقاصد تربيت نباشد. و يا ممکن است عملکرد او بگونهاى نباشد که خانواده و مربيان خواستار آنند. ما براى ايجاد تغيير در رفتار ناگزيريم از دو دسته عوامل استفاده کنيم:
۱. جهت دهنده
۲. بازدارنده
منظور ما از عوامل جهت دهنده آنهائى هستند که براى کودک نشانه تأييد و تصديقند و طفل آنها را عواملى براى تکرار رفتار مىداند و منظور ما از عوامل بازدارنده آنهائى هستند که نقش کنترل و ترمز را براى کودک ايفا کرده و سبب آن مىشوند که طفل از عملى دست بردارد. اولى را در قالب کلى تشويق و دومى را در کتب تربيتى در قالب کلى تنبيه مورد بحث قرار مىدهند.
اصول و شرايط تشويق
شرط سن
در تشويق کودکان شرط سن مهم است و بايد مورد رعايت قرار گيرد. در هر سن مقتضائى را بايد در نظر گرفت و اين امر شدنى نيست مگر بشرط آگاهى از فنون روانشناسى و داشتن اطلاعات در زمينه روانشناسى کودک و نوجوان.
در هر سنّى خواستارىها فرق مىکنند و طبعاً نوع جوايز و پاداش فرق خواهد کرد. تشويق از کودک خردسال بصورت بغل کردن و بوسيدن و نوازش است در حاليکه اين امر براى افراد نوجوان و بالغ شديد چندان موردپسند نباشد. و يا تحسين کودکى در تنهائى بعنوان تشويق او کودک را اقناع خواهد کرد در حاليکه اين امر براى نوجوان قانع کننده نيست. او دوست دارد در جمع مورد تأييد قرار گيرد.
شرط جنس
تشويق و تأييد و حتى جايزه دادن براى پسر و دختر بهتر است متفاوت باشد. بدينمعنى که شرايط حيات روانى و اجتماعى آنان را موردنظر قرار دهيم. شايد پسران به اسباببازىها، وسايل مکانيکى و ابزار متحرک بيشتر راغب باشند تا به ظرافت کارىها و زيبائىها، در حاليکه دختران به آن بعد بيشتر توجّه دارند.
شايد بهتر است براى جايزه پسران مثلاً يک کاميون يا دوچرخه و موتور پلاستيکى تهيه کنيم و براى دختران جايزهاى از نوع سنجاق و روبان سر، گلسينه، و چيزهاى ديگرى که دختران بدان رغبت و علاقهاى دارند. از طرف ديگر بايد زمينههاى حيات فردى و اجتماعى پسر و دختر را در اين راه ملحوظ داريم.
شرط روانى افراد
نکته مهمى که در تشويق مىبايست مورد نظر باشد شرايط روانى کودکان در سنين مختلف و نوع پاىبندى آنان به لذات است. کودکان خردسال بدنبال لذات جسمى زودگذر و از نوع لذات کامى هستند. براى تشويق اگر کامشان را شيرين کنيم برايشان لذتبخشتر از آن است که مثلاً دائرةالمعارفى را تا چند هزار برابر از نظر قيمت به آنها اهدا کرده و مورد تشويقشان قرار دهيم.
اين کار در سنين بزرگسالي، نوجوانى و بلوغ آنان اگر صورت گيرد نوعى اهانت و توهين براى آنان بحساب خواهد آمد. در آن سنين تشويقى بايد صورت گيرد که ذوق اجتماعى و شخصيتى آنان را اقناع کند و مثلاً آنها را به جامعه همسن خودشان بعنوان افرادى مهم معرفى نمايد. همچنين کودکان خواستار زرق و برق و زيبائى ظاهرند در حاليکه براى بزرگترها مسأله عمق اهميت دارد. کودکان در فضاى حسى زندگى مىکنند و بزرگترها در فضاى ادراکي
شرط کار و تلاش
در تشويق کودک و اعطاى جايزه به آنان اين شرط را در نظر مىگيريم که رابطهاى باشد بين ميزان کار و تلاش و ميزان تشويق. گاهى کودک کارى عادى و کوچک انجام مىدهد و زمانى کارى بزرگ و مهم. در اين صورت برخوردها نبايد يکسان باشند. گاهى تشويق براى سرمايهگذارى يکساعته کودک است و زمانى براى کارى چندساعته که مثلاً هفتهاى از عمر او صرف فلان کار و برنامه شده است.
رعايت اين تناسب بايد موردنظر باشد تا او دريابد در ازاى ميزان سرمايهگذارى و کوشش به جايزهاى دست خواهد يافت و اين امر محرٌکى باشد براى کار و تلاش بيشتر و سرمايهگذارى زيادتر.
مقتضاى درک و فهم
همه کودکان به يک ميزان نمىفهمند و هوش آنها بيک اندازه نيست. بهميننظر موضعگيرىها در قبال کودکان به يک گونه نمىتواند باشد. ممکن است تشويقى براى يک کودک اقناع کننده باشد و براى کودک همسّن او که از هوش برترى برخوردار است اهانت و تحقير بحساب آيد.
اينکه سعى دارند کودکان تيزهوش را از ديگر کودکان جدا کنند و تربيت نمايند به علل گوناگون است از جمله رعايت همين نکات که از ظرافت خاصى برخوردارند. ممکن است فردى در سن بلوغ باشد و کودکان بينديشد و کودکى کمسن و سال باشد و به اندازه بالغان فکر کند. اين تفاوتها را بايد مورد توجه قرار داد.
شرط تداوم
فرزند شما ممکن است عمل مهمى را انجام دهد و شما او را مستحق تشويق بدانيد. ولى در اين امر شيوهاى در پيش گيريد که قابل ادامه باشد. آنچنان نباشد که براى يک عمل عادى کودک تمام لغات و اصطلاحات مربوط به تشويق و تقدير کودک را يکباره به کار بريد.
همچنين ممکن است فرزند شما در کلاس اول ابتدائى شاگرد اول شود. بخاطر شاگرداول شدن او خريد يک دوچرخه خطاست. زيرا بر اين اساس شما بذر توقعى بزرگ را در اندرون او کاشتهايد. اگر اين کودک در کلاس پايانى دوره ابتدائى رتبه اول شود ناگزير بايد براى او اتومبيل بخريد!!
مستقيم بودن تشويق
برخى از پدران و مادران عادت دارند که بخاطر اخلاق و رفتار کودک و هم بعلت پيشرفت تحصيلى او جايزهاى تهيه کرده و محرمانه به مدرسه ببرند و از معلم و مديرش بخواهند که آن را به اسم خود در سر صف به کودک تحويل دهد.
اين کار نوعى ارتکاب خطا براى معلم است. زيرا کودک اين توقع را از او دارد که در مراحله بعدى گامهاى مهمتر و يا لااقل مساوى آن بردارد و در حاليکه معلم عاجز است. ثانياً براى ديگر کودکان حسرتآفرين است که فلان طفل همکلاسى بخاطر فلان مسئله بچنين جايزهاى دست يافته و آنها سرشان بى کلاه مانده و ثالثاً اگر روزى اين حقيقت براى کودک کشف شود ديگر به چنين والدين و معلمى اعتماد نخواهد کرد و …
خوددارى از دادن سند
فرزند و يا شاگرد خود را تشويق کنيد بدان شرط که تشويق شما سندى براى ابراز غرور و احساس اقناع هميشگى از اخلاق و رفتار و پيشرفت نشود و او فکر کند که بر اين اساس واجد جميع کمالات شده و ديگر نيازى به کار و تلاش ندارد.
براين اساس به او نوشتهاى ندهيد که از اخلاق و رفتارش کاملاً رضايت داريد. اگر چنين نوشتهاى مىدهيد آن را محدود کنيد، بدينگونه که تا اين تاريخ از اخلاق و رفتار او رضايت داشتهايد. بدين معنى که معلوم نيست براى فردا هم چنين رضايتى حاصل باشد. براى فردا تلاش و کوششى جديد لازم است و او همچنان بايد در کار اصلاح و پيشرفت خود باشد.
شرط قيمت و بها
بسيارى از پدران و مادران به واقع براى خودشان جايزهاى مىخرند نه براى فرزندان آنها شايد نمىدانند که فرزندشان بين طلا و برنج، بين کائوچو و پلاستيک فرق نمىگذارند. چيز قيمتى يا ارزان براى کودک يکسان است.
براى تشويق کودک و جايزه دادن به او اشيائى گرانقيمت مىخرند و آنگاه براى اينکه آن شيئ نشکند آن را در قفسهاى قرار داده و آن را قفل و کودک را از بازى محروم مىکنند. در چنين صورت بدست کودک چه رسيده است؟ آيا بهتر نبود که همان اسباببازى ارزانقيمت پلاستيکى براى کودک تهيه مىشد و از آن بهرهمند مىگشت؟
شرط سازندگى
تشويق کودک بگونهاى باشد که در او سازندگى ايجاد کند نه غرور و نه خودپسندى و خودبيني. تشويق بايد اخلاق او را بهتر سازد، راه و روش او را براى رسيدن به هدف جهت دهد، به ميزان کار و تلاش او بيفزايد و بالاخره او را از پيش بهتر سازد.
همچنين اسباب و ابزارى که براى تشويق کودک تهيه مىکنيم بايد به گونهاى باشند که فکر و ذهن او را بحرکت اندازند، در او ابتکار و ابداع پديد آورند و کودک با آنها به صورت فعال برخورد کند نه منفعل. مثلاً اسباببازى تشويقى از نوع ماشين کوکى نباشند، بلکه از نوع وسايل ساختمانى باشد و …
همچنين نکات ديگرى هم در اين زمينه مورد نظر است از جمله رعايت نياز کودک، رعايت شوق و رغبت کودک به شيئ. شايد کودکى همه گاه در آرزوى داشتن يک ساعتمچى است. بهتر است تشويق و جايزه او همين شيئ باشد و …
بهترين نوع تشويق
بهترين نوع تشويق آن تشويقى است که بگفته روانشناسان از تأييدى درونى برخوردار بوده و طفل از انجام عملى قلباً احساس رضايت کند. اين حالت شايد در سنين خردسالى براى کودک بدستآمدنى نباشد ولى از حدود سنين ۷ سالگى به بعد که مسأله تفکر منطقى در کودک پديد آمده و رشد پيدا مىکند اين امر حاصل شدنى است.
اساس مسأله اين است که وجدان در کودک رشد کند، او حقيقت يک امر را بيابد و آن را درون خود لمس و احساس کند. از حدود سنين ۷ سالگى مىتوانيم ارزش انجام وظيفه و قد است آن را در ذهنها مستقر سازيم و با تذکر و القاء، و با نشاندادن ارزش عملى امور را به وضع و حالتى برسانيم که قلباً از امرى اظهار رضايت کند.
ما چارهاى نداريم جز اينکه کودک را به فوايد امور مورد ترغيب خود آگاه کنيم و نشان دهيم که آدمى بايد وظيفهشناس باشد و لذت کار و کوشش جز در سايه وظيفهشناسى ميسر نيست. نمونهها و مصداقهاى بسيارى را در اين زمينه مىتوان به کودک معرفى کرد طورى که در هر کار نمونهاى را عرضه کرده باشيم.
کودکان و بزرگتران اگر به حقيقت امرى دست يابند و بدانند که ارزشها در گرو وظيفهشناسىهاست ديگر نياز به محرک و استارت ندارند.
تشويق بيجا
در همين رابطه ضرورى است به اين نکته متذکر شويم که شدت علاقه والدين و مربيان به کودک نبايد سبب آن شود که طفلى بيجا و بدون استحقاق مورد تشويق قرار گيرد و کارنکرده به اجر و مزدى برسد زيرا اين امر ارزش تشويق را بعنوان وسيلهاى محرک و جهتدهنده از بين مىبرد.
تشويق يک وسيله و يک ابزار کمکى براى تربيت است. بايد ديد آن را در کجا و چگونه بايد بکار برد. بهنگامى بايد طفل را تشويق کرد که هدف ما اين باشد انديشه حساب شدهاى را در کودک تثبيت کرده، پايه استوارى را در تربيت او بگذاريم، آن هم در حد و ميزانى که او پس از آن به راه افتد و با اطمينان خاطر و اميدوارى به پيش رود.
تشويق بيجا نوعى تصنع براى کودک بحساب مىآيد و کودک در حد درک و شعور خود تصنع را مىتواند دريابد و اين درک به زيان پرورش اوست. کودکان گاهى مىدانند والدين و مربيان بخاطر مقاصد خاصى امروز او را مورد تشويق قرار مىدهند تا فردائى برسد و از آن بهرهبردارى کنند.
آنجا که جاى استحقاق نباشد، طفل از هرچه که تشويق نام دارد گريزان است و بيزار. عطش او در طلب رشد و ارتقاء فرو نشانده نمىشود و انتظارى از او برآورده نخواهد شد. بهنگامى تشويقش کنيم که طفل لااقل تا حدودى خود را مستحق آن بداند.
تشويق رفتارهاى خوب
نگرانى دربارهٔ تأثيرات احتمالى تلويزيون، از ديرزمان، بر توجهاتى که به ديگر عرصههاى مربوط به تماشاى تلويزيون، در کودکان مىشده، اولويت داشته است. چه مدت است که مفهوم جعبهٔ گوشهخانه به مثابهٔ هيولايى يک چشم موجه شمرده مىشود؟ اين مکان که رفتارهاى بد بهنمايش درآمده در تلويزيون، مىتواند الگوهايى در اختيار بينندگان جوان مستعد بگذارد تا از آن کپىبردارى کنند را نمىتوان ساده گرفت. اما اين فرضيه – که عموماً غالب بهنظر – مبنى بر اينکه آشکارا ثابت شده است که تلويزيون تأثير بدى دارد، سادهسازى بيش از حد هر دو، يعنى هم آنچه جعبه به منازل مىآورد، و هم نحوهٔ برخورد کودکان با آن، است.
برنامههاى تلويزيون شامل نمونههاى بسيارى از رفتارهاى خوب است. برنامههايى که در آن مردم با مهرباني، جوانمردى و سخاوت رفتار مىکنند. بههمان اندازه، منطقى بهنظر مىرسد که فرض کنيم اين تصوير نيز نمونههايى در اختيار کودکان قرار مىدهند تا از آن کپىبردارى کنند. بنابراين، در اين فصل اين پرسش را مطرح خواهيم کرد که آيا تلويزيون رفتارهاى خوب را در ميان کودکان ترويج مىکند؟ اگرچه کارى در اين زمينه صورت گرفته است بهوسعت کار انجام شده در زمينه تأثير خشونت تلويزيون بر کودکان نيست، اما تحقيقات مهمى وجود دارد که روشهاى مختلفى را نشان مىدهد که تلويزيون مىتواند يا بايد، در شرايط خاص، تأثيرات بسيار مفيد و مطلوبى بر کودکان بگذارد.
آموزش رفتار خوب
مدارک روزافزون بسيارى نشان مىدهد که نمونه رفتارى خوبى که درتلويزيون به نمايش در مىآيد، مىتواند کودکان راتشويق کند تا رفتار بهترى در پيش گيرند. پژوهش نشان داده است که بينندگان جوان مىتوانند ياد بگيرند که چگونه به شيوهٔ مطلوبتر يا پذيرفته شدهتر اجتماعى رفتار کنند. آنها اين رفتارها را نه تنها از طريق تماشاى برنامههاى مخصوص آموزشى کسب مىکنند، بلکه با تماشاى نمونه برنامههايى که در آن رفتار خوب به تصوير کشيده و براى مخاطبان عمومى تهيه مىشوند، نيز بهدست مىآورند. مدارک موجود براى تأثيرات جامعهگرايانه تلويزيون را مىتوان بهچهار نوع دستهبندى کرد:
– مطالعات آزمايشگاهى انجام شده بر روى برنامههاى از پيش آماده شده تلويزيون يا موضوعات فيلم.
– مطالعات آزمايشگاهى بر روى موضوعات برنامههايى که بهمنظور آموزش مهارتهاى اجتماعى تهيه شدهاند.
– مطالعات آزمايشگاهى بر روى موضوع برنامههاى انتخاب شده از ميان مجموعه برنامههاى مردمى تلويزيون.
– مطالعات ميدانى که ميزان تماشاى برنامههاى داراى محتواى جامعهگرايانه را با ميزان تمايلات رفتارى جامعهگرايانه مرتبط مىسازد.
پژوهشگران بااستفاده از اين روشهاى مختلف، دربارهٔ قابليت تلويزيون براى تأثير بر کودکان در جهت نشان دادن سخاوت و ابراز نکردن خودخواهي، نشان داد رفتار دوستانه و انديشيدن به خرسندى نهايى و نه طلب سريع پاداش براى انجام هر کارى تحقيق کردهاند.
تلويزيون وداورىهاى اخلاقى
بيشتر تحقيقات انجام شده بر روى تأثيرات بالقوه خوب تلويزيون، بر انواع مختلف رفتارهاى اجتماعى مرتبط با شخصيت متمرکز هيچگونه تأثير مستقيمى بر قضاوت و استدلال اخلاقى بينندگان دارد؟ انتقادهاى اوليه بهطور اخص، نگران ديدگاههاى اخلاقى و معنويى بود که از طريق تلويزيون آموزش داده مىشد. ديدگاه منتقدان اين بود که اين رسانه تأثير مخربى القا مىکند. نگرش برخى از منتقدان اين است که تلويزيون اغلب نشان مىدهد که اعمال غير مشروع يا غير اخلاقى مؤثر واقع مىشوند. حتى مجريان قانون در تلويزيون بهگونهاى نشان داده مىشوند که قواعد را ناديده مىگيرند، کدهاى اخلاقى را زير پا مىگذارند و بهشکل پرسش برانگيزى اغماض وافراط مىکنند، پيام نهفته در اين محتوا اين است که بد بودن، اغلب بهتر از خوب بودن مؤثر واقع مىشود
برعکس، مدافعان برنامههاى تلويزيونى استدلال کردهاند که تأثير تلويزيون بر نگرش اخلاقى جوانترين بينندگانش، در درجهٔ نخست، تأثرى مثبت است. برنامههاى تلويزيون بهطور مرتب، مسئلهاى اخلاقى را به شکل جذابى مطرح مىکنند که توجه مخاطبان را بهخود، جلب و جذب مىکند. مردم با مجموعهاى از مسائل و بحرانهاى اخلاقى مواجه مىشوند که در نمايشها مطرح يا در برنامههاى سرگرم کننده بازى مىشوند، و نيز در برنامههاى مستند و آموزشى نشان داده مىشوند. نمايشهاى سريالي، شخصيتها را بهگونهاى نشان مىدهد که آنقدر ظولانى با مشکلات اخلاقى دست و پنجه نرم مىکنند، که مخاطب را بر آن مىدارند تا با رخدادها و موقعيتها آشنا شوند. برنامهها گفت و گوى تلويزيوني، اعضاى عادى جامعه را بهتصوير مىکشد که سفرهٔ دل خود را جلو ميليونها بيننده مىگشايند، و اغلب بر ژرفترين نبههاى زندگى خصوصى خود متمرکز مىکنند. تلويزيون از طريق اين نوع تجربيات مىتواند به مثابهٔ نوعى معلم اخلاق يا مشاوى ايفاى نقش کند، و بينندگان را، از پير و جوان، تشويق کند که مشکلات مهم اخلاقى را منعکس سازند. با اين وجود تا اين زمان تحقيقات کمى چه در رد و چه در اثبات هر نوع تأثير تلويزيون برر ارزشها و استدلال اخلاقى کودکان صورت گرفته است.
تحقيقات دربارهٔ پرورش داورىهاى اخلاقى با کار گلبرک (Kholberg) تحت کنترل درآمده است. در اين چارچوب، تصور مىشود که استدلال اخلاقى در کودکان، طى مجموعهاى از مراحل پرورش مىيابد، و هر مرحلهٔ موفقيتآميز، نشانگر سطح موفقيتآميزترى از درک نظم اخلاقى دنيايى اجتماعى است. در اين مسير، کودک در هر مرحله، مرتبهاى از جنبههاى اخلاقى را در ارتباط با ايجاد تمايز بين خوب و بد مىآموزد. در چنين نظامي، يک نتيجهٔ مقدماتى اين است که اگر عملى مجازات نشود، در آنصورت طبق تعريف مىبايست از نظر اخلاقى پذيرفته شده باشد و بنابراين از نظر معنوى درست باشد. يک پرسش کليدى اين است که آيا تلويزيون به اين شيوه استدلال مىکند؟
تلاش براى يافتن اين پرسش شامل مطالعهاى است که روى پسرها و دخترهاى ۴-۵ ساله، ۷-۸ ساله و ۱۰-۱۱ ساله انجام شده است. نخست از اين کودکان مصاحبهاى بهعمل آمد تا قابليتهاى استدلال اخلاقى آنها بيشتر شناسايى شود. بهعلاوه، مادر هر يک از کودکان با ثبت خاطرات روزانه مربوط به تماشاى تلويزيون کودکان بهمدت دو هفته، و نيز تهيه اطلاعات وسيعى دربارهٔ عادت خانوادگى تماشاى تلويزيون در زمان گذشته، پژوهشگران را يارى کردند. پژوهشگران سپس از فنون آمارى استفاده کردند تا روابط موجود بين گزارش بهدست آمده از اظهارات بينندگان مبنى بر عادات تماشا در کودکان و خانوادههايشان و نيز نگرش و ارزشهاى اخلاقى کودک را بيازمايند.
در ميان کودکان کمسن وسالتر، تماشاى مستمرتر تلويزيون، بالنسبه با استدلال اخلاقى بهدست آمده بود، همبستگى داشت. اين نتيجه درمورد دو گروه سنى بزرگتر بهدست نيامد. درميان کودکان ۴-۵ سال، کل ميزان تماشاى تلويزيون با ماهيت ارزشهاى اخلاقى مرتبط بود و نه ترجيحات کودک براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراين، هيچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمايل براى تماشاى انواع خاصى از برنامهها. بنابراين، هيچگونه نمودگارى وجود نداشت که نشان دهد تمايل براى تماشاى نوع خاصى از برنامه اين احتمال را بهوجود آورد که پرورش اخلاقى کودکان را ضايع سازد. اگرچه، در ميان کودکان ۷ تا ۸ سال، آنهايى که تماشاى کمدىهاى خانوادگى را ترجيح مىدادند، درک پرورش يافتهترى نسبت به اهميت کمک به مردم نيازمند، داشتند. اين يافته جالب بود، بهان دليل که موضوعات بسيارى از اين نمايشها را منعکس مىکرد. يافتهاى که در ارتباط با تشويق کم اين ارزشها و نگرشها بهوسيله تلويزيون بيان شده، گزارشى است که اين نوع درک را در ميان بالاترين گروه سنى کودکان نسبتاً ضعيف يافت؛ لازم بهذکر است که اين کودکان، علاقهٔ خاصى به نمايشهاى پر جنب و جوش و ماجراجويانهاى داشتند که مخاطب اصلى آنها بزرگسالان بودند. کمبود تحقيقات انجام شده دربارهٔ تلويزيون و استدلال اخلاقى بدان معنى است که درک ما از ماهيت و اهميت هر نوع نقشى که اين رسانه در اموزش کودکان در جهت تشخيص درست از نادرست ايفا مىکند، ناقص و ناهمگون باقى مىماند.